غزل « گر تو طلبی داری » سرودۀ شیخ عبدالقادر گیلانی

  • گر تو طلبی داری ، بیداری شب‌ها کو با ذکر خدا بودن در خلوت تنها کو
  • آن دوست ، زِ هر ذرّه، خود را به شما بنمود در مشرق و در مغرب، یک دیده بینا کو
  • هرچیز کزو جُستی ، بهر تو مهیا کرد تو هیچ نمی‌گویی کان خالق اشیا کو
  • بسیار گنه کردی از حق تو نترسیدی از ترس عذاب حق ، نالیدن شب‌ها کو
  • چون گویی تو یا الله، گوییم به تو لبّیک این بنده‌نوازی‌ها، جز حضرت ما را کو
  • بر خود نکنی رحم و من بر تو کنم رحمت دستگیر گنه کاران غیر از کرم ما کو
  • بیننده و شنونده ،جز من کس دیگر نِه بی‌سمع و بصر چون من، بیننده شِنوا کو
  • من اوّل و من آخر، من ظاهر و من باطن جمله منم و جز من، یک ذرّه تو بنما کو
  • از غایت پیدایی پنهان بُوَم این دانم پیدای چنان پنهان ، می‌گو که تو آیه کو
  • ذات و صفت اسمم چون خلق به ظاهر کرد هرآن تو بدان بنگر، کان مُظهِر اشیا کو
  • ای دوست، محیی الدّین، می‌گفت که ای عاشق گر تو طلبی داری ، بیداری شب‌ها کو
  • شیخ عبدالقادر گیلانی
  • تاریخ ارسال:1403/4/13بازدید:17
سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید: