غزل « فلسطین » سرودۀ توحید یار
- فلسطین ای خاک پردرد و خسته فلسطین هر دیارت غم نشسته
- فلسطین ای مهد اطفال پرخون فلسطین کودکانت تکه تکه
- فلسطین جوی خون از رگ رگ تو به میدان می رود دنیا نشسته
- فلسطین گر غمت را کوه بگیرد یقینا می شود او پارچه پارچه
- فلسطین مسجدت میدان فوتبال ز دست دشمنان پست و ابله
- فلسطین مسلمین در خواب راحت تو تنها گردیدی با دست بسته
- فلسطین نیست دیگر اولاد خطاب که آزادت کند با جنگ و نیزه
- فلسطین رفت صلاح الدین شیرت دلیر و با شهامت مرد حمله
- فلسطین ای نماینده معراج سلحشوران رفت دسته دسته
- فلسطین خاص و تنها گردیدی تو مسلمانان شکم را کرده کته
- فلسطین چی گویم غم با کی گویم شده بیت الأحزان با روی خمه
- فلسطین با شرم صد ناله دارم فلسطین مسلمین کرد راه را بسته
- فلسطین توحیدیار گوید به شأنت امان از هجر دوری لحظه لحظه
- توحید یار
- تاریخ ارسال:1403/5/28بازدید:39
سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید: