متن نغمه:
برخيز و بيا سويم ،ای بنده ی دور از من ... شب خيمه فكند اما، برخيز كه نور از من ... در ظلمت شب برخيز، گر غرق به عصيانی ... تو اشك ندامت ريز، مصداق غفور از من ... با قلب پر از اندوه، با غصه و سوز دل ... خود را تو بمن بسپار،شادی و سرور از من ... سختست گذركردن، از قبر وصراط و نار ... ليكن تو بيا سويم، تضمين عبور از من ... در ظلمت شب خم كن، اين قد غرور اندود ... سر نه به سجود من، اكرام و غرور از من ... فارغ ز غم زدنيا، باز آی به در گاهم ... ايمان و يقين، از تو تدبير أمور از من ... بركش به غل و زنجيرنفس از هوس و شهوت ... شرطست كه در عقبی جام می و حور از من ... با زهد و قناعت باش، اين چند صباح عمر ... در منزل جاويدان، پاداش و أجور از من ... در وقت خوشی هايت،من را تو به يادآور ... دروقت غم وسختی ،بی وقفه حضور از من ... سرگشته من هستند، خلق و رسل و اديان ... قران ز من و انجيل، تورات و زبور ازمن
شعر از:
عمر کمالی
هیچ دیدگاهی برای این نغمه ثبت نگردیده است.
اولین نفر باشید که در این مورد نظر می دهد.