متن نغمه:
ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها ... وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها ... در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها ... بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها ... از سوز جگر چشمی چون حقهٔ گوهرها ... وز آتش دل آهی چون رشتهٔ مرجانها ... در بحر کمال تو ناقص شده کاملها ... در عین قبول تو، کامل شده نقصانها ... در راه رضای تو قربان شده جان، و آن گه ... در پردهٔ قرب تو زنده شده قربانها ... ای کرده دوا بخشی لطف تو به هر دردی ... من درد تو میخواهم دور از همه درمانها ... عفو تو همی باید چه فایده از گریه ... فضل تو همیباید، چه سود ز افغانها ... ما غرقهٔ عصیانیم بخشنده تویی یارب ... از عفو بنه تاجی، بر تارک عصیانها ... بسیار گنه کردیم آن بود قضای تو ... شاید که به ما بخشی، از روی کرم آنها ... کی نام کهن گردد مجدود سنایی را ... نو نو چو میآراید، در وصف تو دیوانها
شعر از:
سنایی غزنوی
هیچ دیدگاهی برای این نغمه ثبت نگردیده است.
اولین نفر باشید که در این مورد نظر می دهد.