غزل « حیدر کرار » سرودۀ محمد مصطفی حیدری
- بر سر در شهر علوم نام تو ازین بسته اند از راه تو حیدرعلی برراه احمدرسته اند
- هم برزمین هم اسمان نام تو شد فخرزمان اماده ی رزم اوری چون تیر در بند کمان
- حیدر امیر المومنین فخر سماوات و زمین انا نحبک یا علی یا سیف ختم المرسلین
- شیطان در زندان تو شیرند فرزندان تو برقلب دشمن میخورد ان تیزدم پیکان تو
- تقریر تو نطق نبی تو تصویر تو صور نبی تیغ دو دم را میزنی بر فرق کفرو اجنبی
- ایتام را بابا تویی ارام را ماوا تویی دلدادگان توشدیم والا تویی اقاتویی
- حیدر امیر المومنین فخر سماوات و زمین انا نحبک یا علی یا سیف ختم المرسلین
- اب الحسن یاررسول همراه زهرای بتول خورشید تابان شمانمی رود رو به افول
- ای غافله سالار حق ای درگه بازار حق نورت چراغ راه ما ای نوری ازانوارحق
- مکه شبی پرنور شد قلب جهان مسرورشد حیدر به دنیا امده جسم ستم درگور شد
- یار نبی درهر زمان. اعراب راهم پهلوان وقتی به میدان امدی امرگوید الامان
- چو یک شیری که جز شیری نزاید ز حیدر جز ز حیدر برنیاید
- صفاتش خاکی و خلقش خدایی کلامش روشن و وصفش ضحایی
- به منصب او امیر المومنین است به کنیه صاحب و اب البنین است
- در اول او مسلمان شد خدارا سپس یاری بکرد او مصطفی را
- محمد مصطفی حیدری
- تاریخ ارسال:1403/4/13بازدید:23
سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید: