بر سر در شهر علوم نام تو ازین بسته اند ... از راه تو حیدرعلی برراه احمدرسته اند ... هم برزمین هم اسمان نام تو شد فخرزمان ... اماده ی رزم اوری چون تیر در بند کمان ... حیدر امیر المومنین فخر سماوات و زمین ... انا نحبک یا علی یا سیف ختم المرسلین ... شیطان در زندان تو شیرند فرزندان تو ... برقلب دشمن میخورد ان تیزدم پیکان تو ... تقریر تو نطق نبی تو تصویر تو صور نبی ... تیغ دو دم را میزنی بر فرق کفرو اجنبی ... ایتام را بابا تویی ارام را ماوا تویی ... دلدادگان توشدیم والا تویی اقاتویی ... حیدر امیر المومنین فخر سماوات و زمین ... انا نحبک یا علی یا سیف ختم المرسلین ... اب الحسن یاررسول همراه زهرای بتول ... خورشید تابان شمانمی رود رو به افول ... ای غافله سالار حق ای درگه بازار حق ... نورت چراغ راه ما ای نوری ازانوارحق ... مکه شبی پرنور شد قلب جهان مسرورشد ... حیدر به دنیا امده جسم ستم درگور شد ... یار نبی درهر زمان. اعراب راهم پهلوان ... وقتی به میدان امدی امرگوید الامان ... چو یک شیری که جز شیری نزاید ... ز حیدر جز ز حیدر برنیاید ... صفاتش خاکی و خلقش خدایی ... کلامش روشن و وصفش ضحایی ... به منصب او امیر المومنین است ... به کنیه صاحب و اب البنین است ... در اول او مسلمان شد خدارا ... سپس یاری بکرد او مصطفی را