غزل « راه آزادی » سرودۀ محمد المحیسنی
- سلام ای مسجدِ اقصی سلام ای جایِ پایِ او
- همان که این جهان با دین سراسر کرده زیر و رو
- به خود بالد همی باید هر آنکس در کنارِ تو اْسْت
- تو از آنِ مسلمانی! مسلمان، یارِ غارِ تو اْسْت!
- اگرچه پیشِ تو دشمن نباشی لحظهای آرام
- تو را جان برکفانی باد که دشمن را نموده رام
- درونِ شان پر از ایمان نلرزانَد ورا بادی
- چنین بودی اگر ما را نبودیم اینچنین عادِی
- شهادت کارِ آنان است زن و مردِ فلسطینی
- بلرزانند دلِ دشمن خدایا خود که میبینی!
- هجوم شان به سانِ شیر به قلبِ دشمنان تیر است
- گریزد هر کجا دشمن مگر از جانِ خود سیر است؟!
- تو را "اقصی" چنین ملّت به پیشَت راهِ آزادی
- خدایا، دشمنان را ده شکستِ سخت و بربادی
- شود روشن دل و دیده در آن دَم که چنین گردد
- نمیریم و ببینم که تو را تقدیر همین گردد
- محمد المحیسنی
- تاریخ ارسال:1403/4/12بازدید:8
سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید: