بیوگرافی و آرشیو اشعار سعدی شیرازی
« » bio & poems list
به صفحه اشعار « سعدی شیرازی » خوش آمدید. در این صفحه، اشعار ایشان به همراه لینک نغمه‌ای که توسط یکی از هنرمندان نغمه دات نت اجرا شده، برای شما عزیزان فراهم آمده است.

سعدی شیرازی

مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. تخلص او «سعدی» است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. وی احتمالاً بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و به تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت پرداخت. سپس به شام و مراکش و حبشه و حجاز سفر کرد و پس از بازگشت به شیراز، به تألیف شاهکارهای خود دست یازید. وی در سال ۶۵۵ ه.ق سعدی‌نامه یا بوستان را به نظم درآورد و در سال بعد (۶۵۶ ه.ق) گلستان را تألیف کرد. علاوه بر اینها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز دارد که همه را در کلیات وی جمع کرده‌اند. وی بین سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۴ هجری قمری در شیراز درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. [منبع: گنجور ]

    سعدی شیرازی را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:
  • 371 بازدید اشعار
  • 0 پسندها
  • 7 تعداد اشعار
  • 1401/10/5 اضافه شده به نغمه دات نت

آرشیو اشعار

  • ماه فروماند از جمال محمد ... سرو نباشد به اعتدال محمد ... قدر فلک را کمال و منزلتی نیست ... در نظر قدر با کمال محمد ... وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت ... لیلهٔ اسری شب وصال محمد ... آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی ... آمده مجموع در ظلال محمد ... عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست ... روز قیامت نگر مجال محمد ... شمس و قمر در زمین حشر نتابد ... نور نتابد مگر جمال محمد ... چشم مرا تا به خواب دید جمالش ... خواب نمی‌گیرد از خیال محمد ... سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی ... عشق محمد بس است و آل محمد
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
  • کریم السجایا جمیل الشیم ... نبی البرایا شفیع الامم ... امام رسل، پیشوای سبیل ... امین خدا، مهبط جبرئیل ... شفیع الوری، خواجه بعث و نشر ... امام الهدی، صدر دیوان حشر ... کلیمی که چرخ فلک طور اوست ... همه نورها پرتو نور اوست ... یتیمی که ناکرده قرآن درست ... کتب خانهٔ چند ملت بشست ... چو عزمش برآهخت شمشیر بیم ... به معجز میان قمر زد دو نیم ... چو صیتش در افواه دنیا فتاد ... تزلزل در ایوان کسری فتاد ... به لاقامت لات بشکست خرد ... به اعزاز دین آب عزی ببرد ... نه از لات و عزی برآورد گرد ... که تورات و انجیل منسوخ کرد ... شبی بر نشست از فلک برگذشت ... به تمکین و جاه از ملک برگذشت ... چنان گرم در تیه قربت براند ... که در سدره جبریل از او بازماند ... بدو گفت سالار بیت‌الحرام ... که ای حامل وحی برتر خرام ... چو در دوستی مخلصم یافتی ... عنانم ز صحبت چرا تافتی؟ ... بگفتا فراتر مجالم نماند ... بماندم که نیروی بالم نماند ... اگر یک سر مو فراتر پرم ... فروغ تجلی بسوزد پرم ... نماند به عصیان کسی در گرو ... که دارد چنین سیدی پیشرو ... چه نعت پسندیده گویم تورا؟ ... علیک السلام ای نبی الوری ... درود ملک بر روان تو باد ... بر اصحاب و بر پیروان تو باد ... نخستین ابوبکر پیر مرید ... عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید ... خردمند عثمان شب زنده‌دار ... چهارم علی، شاه دلدل سوار ... خدایا به حق بنی فاطمه ... که بر قول ایمان کنم خاتمه ... اگر دعوتم رد کنی ور قبول ... من و دست و دامان آل رسول ... چه کم گردد ای صدر فرخنده پی ... ز قدر رفیعت به درگاه حی ... که باشند مشتی گدایان خیل ... به مهمان دارالسلامت طفیل ... خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد ... زمین بوس قدر تو جبریل کرد ... بلند آسمان پیش قدرت خجل ... تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل ... تو اصل وجود آمدی از نخست ... دگر هرچه موجود شد فرع تست ... ندانم کدامین سخن گویمت ... که والاتری زانچه من گویمت ... تو را عز لولاک تمکین بس است ... ثنای تو طه و یس بس است ... چه وصفت کند سعدی ناتمام؟ ... علیک الصلوة ای نبی السلام
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
  • خداوندی چنین بخشنده داریم ... که با چندین گنه امیدواریم ... که بگشاید دری کایزد ببندد ... بیا تا هم بدین درگه بزاریم ... خدایا گر بخوانی ور برانی ... جز انعامت دری دیگر نداریم ... سر افرازیم اگر بر بنده بخشی ... وگرنه از گنه سر بر نیاریم ... ز مشتی خاک ما را آفریدی ... چگونه شکر این نعمت گزاریم ... تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ... وگرنه ما همان مشتی غباریم ... تو با ما روز و شب در خلوت و ما ... شب و روزی به غفلت می‌گذاریم ... نگویم خدمت آوردیم و طاعت ... که از تقصیر خدمت شرمساریم ... مباد آن روز کز درگاه لطفت ... به دست ناامیدی سر بخاریم
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
  • یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری ... به خداوندی و فضلت که نظر باز نگیری ... درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی ... یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری ... گر برانی به گناهان قبیح از در خویشم ... هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری ... گر به نومیدی از این در برود بندهٔ عاجز ... دیگرش چاره نماند که تو بی شبه و نظیری ... دست در دامن عفوت زنم و باک ندارم ... که کریمی و حکیمی و علیمی و قدیری ... خالق خلق و نگارندهٔ ایوان رفیعی ... خالق صبح و برآرندهٔ خورشید منیری ... حاجت موری و اندیشهٔ کمتر حیوانی ... بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری ... گر همه خلق به خصمی به در آیند و عداوت ... چه تفاوت کند آن را که تو مولا و نصیری ... همه را ملک مجاز است بزرگی و امیری ... تو خداوند جهانی که نه مردی و نه میری
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
  • ای ذروه لامکان، مکانت ... معراج ملایک، آستانت ... سلطانی و عرش، تکیه گاهت ... خورشیدی و ابر، سایبانت ... کوثر عرقی است از جبینت ... طوبی ورقی ز بوستانت ... تو خانه شرع را، چراغی ... عالم، همه روشن از زبانت ... ای نام تو بر زمین محمد ... خوانند بر آسمانت احمد ... سلطان رسل سراج ملت ... هادی سبل شفیع امت ... ای مثل تو دیده ها ندیده ... نادیده کسی و نا شنیده ... ماهی است رخت که نیستش نقص ... سروی است قدت که نیستش ظل ... ای خوانده حبیب خود خدایت ... ملک و ملک و فلک برایت ... ما را چه مجال نطق باشد ... جایی که خدا کند ثنایت ... سردار رسل امام کونین ... سلطان سریر قاب قوسین ... هرچند که ما گنهکاریم ... امید شفاعت تو داریم
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
  • یا محمد یا نبی الله ... یا محمد یا حبیب الله ... یا محمد یا شفیع الله ... یا محمد یا رسول الله ... ماه فرو ماند از جمال محمد ... سرو نباشد به اعتدال محمد ... قدر فلک را کمال و منزلتی نیست ... در نظر قدر با کمال محمد ... وعده دیدار هر کسی به قیامت ... لیلة اسری شب وصال محمد ... عرصه گیتی مجال همت او نیست ... روز قیامت نگر جمال محمد ... چشم مرا تا به خواب دید جمالش ... خواب نمی گیرد از جمال محمد
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
  • ای ماه عالم سوز من از من چرا رنجیده ای ... ای شمع شب افروز من از من چرا رنجیده ای ... یک شب تورا مهمان کنم تا جان دل قر بان کنم ... جای تورا درچشمان کنم از من چرا رنجیده ای ... گر من بمیرم در غمت خونم فتد در گردنت ... فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجید ه ای ... ای سر و خوش بالای من ای دلبر رعنا من ... لاله لبت حلوای من از من چرا رنجید ه ای ... من عاشق زار توام از جان وفادار تو ام ... تا زنده ام یار توام از من چرا رنجید ه ای ... بنگر زعشقت چون شدم سر گشته و مجنون شدم ... چون لاله دل پر خون شدم از من چرا رنجید ه ای ... من عاشق دیوا نه ام اندر جهان افسانه ام ... تو شمع و من پروانه ام از من چرا رنجید ه ای
    سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
تبلیغات
تبلیغات از وب سایت رابط ارائه می شود.. «نغمه دات نت» هیچ مسئولیتی در قبال تبلیغات ندارد.