آرشیو اشعار
-
اي خدا اي صاحب لطف و کرم ... اي پدید آرنده ی خلق از عدم ... خالق یکتا و ذات بي مثال ... پاک پاکي ، تو ز حيراني و غم ... نه تو را هست ابتدا نه انتها ... مالک أرض و سما ، لوح و قلم ... مقصد از خلق همه توحید بود ... نه برای بدعت و شرک و ستم ... کار نا ممکن کني ممکن خدا ... طرفت العیني زنی دنيا به هم ... حاکم و ناظر تويي بر کل شی ... هرکه راخواهي توبخشی بیش وکم ... سرنوشت آدم از روز ازل ... با خوشی و ناخوشی خورده رقم ... نیست جز توفیق تو من را توان ... تا که بردارم بدون آن قدم ... بر من مسکین ببخشا زندگی ... از گناهان خسته ام یارب قسمسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
در مسیر زندگی صابر شدن ... حمدگویان بنده ای شاکرشدن ... لحظه لحظه بازبان ذاکر شدن ... بهر فرمان خدا حاضر شدن ... بنده را از جانبِ حق نعمت است ... فقرخود راگر زکس پنهان کنی ... با نماز آلام خود درمان کنی ... آیه ای را حفظ، از قرآن کنی ... یا گنه با توبه ای جبران کنی ... این برایت بهتر از هر دولت است ... گر نخواهی حاجتی غیر از خدا ... دعوت حق رادهی چون مصطفی ... ره گزینی از ره باطل جدا ... در وجودت باشد ار شرم و حیا ... این برایت آیه های عزت است ... حرف خود را هر کجا سنجیده گو ... عیب مردم را نفرما جستجو ... یا که با جاهل مکن تو گفتگو ... باش، با امیال نفسانی عدو ... شک مکن اندر وجودت حکمت است ... لحظه ای با خویشتن اندیشه کن ... فکر و چاره از بن و از ریشه کن ... گرگ اعمالت برون از بیشه کن ... نفس شهوانی درون شیشه کن ... غیر از این جانا برایت ذلت است ... خانه ی دل گر چراغانی کنی ... عشق و ایمان را تومهمانی کنی ... مور اگرباشی سلیمانی کنی ... زندگی با نور قرآنی کنی ... سرفرازی در مسیر وحدت است ... تا نیامد سوی تو بانگ اجل ... حرف الله و رسولش کن عمل ... با دعا تقدیر خود گردان بدل ... زندگی گرددبه کامت چون عسل ... تا بخواهی رحمت است و رحمت استسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
الیس الله بکاف گفته ام من ... چنین آرام و راحت خفته ام من ... همین آیت مرا کافی ست یا رب ... به درد قلب من شافی ست یا رب ... دلم گرفت ازین دنیا ... ازین همه ظلمت ها ... نباشم من دگر نومید از این پس ... ندارم بستگی با ناکس و کس ... بهر جور افتخاری آفرینم ... به وجدانم شعاری آفرینم ... جدا شد هر کس از ذکر الهی ... شود کارش تباهی در تباهی ... الهی راه اصلی را نشان ده ... نصیبم هر چه خواهد شد همان ده ... مرا نومید از خود هم مگردان ... بتابان بر دلم نور فروزانسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
از دل نرود مهر تو و کم شدنی نیست ... کس جز تو درین معرکه مرهم شدنی نیست ... ذکر تو برای دل دیوانه قرارست ... در خلوت جان غیر تو محرم شدنی نیست ... ترسم نَبُوَد ،اخم اگر خصم جهان کرد ... این سر به قدم های کسی خم شدنی نیست ... یک سجده به درگاه تو بِه از همه عالم ... غیر از تو به انفاق ،کس حاتم شدنی نیست ... قبل از نفس آخر من لذت توبه ... گر لطف کنی رحمت تو کم شدنی نیست ... ای غایت الطاف تو در منظر عالم ... دور از کرمت باغ که خرم شدنی نیست ... یا رب چه کریمی! که در این عالم دَوّار ... هر نعمت و احسان تو خاتم شدنی نیست ... این رشته ایمان که به جان ریشه دوانده ... بی یاد گل روی تو محکم شدنی نیست ... دل مویه شبهای من از کثرت غربت ... در هیئت تسلیم مسلم شدنی نیست ... در بزم نظر بازیت ای شاه خطاپوش ... بی میل تو فردوس مجسم شدنی نیستسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
نازم آن خداي مهربان را ... که حیّ و غافر و بنده نواز است ... بشارت داده کل بندگان را ... همیشه در به روي جمله باز است ... هر آن کس با خدایش خو بگیرد ... به جنت با محمد در فراز است ... اگر روی آوری بر حق چه بهتر ... و گرنه او ز هر کس بی نیاز است ... مشو غافل تو از احکام یزدان ... که بین کافر و مسلم نماز است ... برای مشکل و هر حاجت خود ... بیاور رو به او که چاره ساز است ... سحر بر خیز و با رب خلوتی ڪن ... که فردا روز محشرجان گداز است ... هر آن کس عامل حکم خدا شد ... قناعت پیشه و خالی ز آز است ... مکن سستی به طاعت ای مسلمان ... که دنیا کوته و عقبا دراز استسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
مسلمان در جهان مظلوم تا کی؟ ... لگد مال نژاد شوم تا کی؟ ... تو فکری کن به حال امت دین ... و با زهر جفا مسموم تا کی؟ ... کسی پابند احکام خدا نیست ... ز نور حق شدن محروم تا کی؟ ... هزاران فرقه و مذهب چه ارزد ... پی هر مذهب و مرسوم تا کی؟ ... قدم بردار در راه الهی ... به دنیا سخت بی مفهوم تا کی؟ ... بیا ای امت حق همتی کن ... ذلیل و خسته و محکوم تاکی؟ ... تمام هستی ات تاراج گردید ... و رنج کودک معصوم تا کی؟ ... اسیر حب دنیایی دریغا ... حقایق را کنی معدوم تا کی؟ ... به خود بازآ از این سرگشتگی ها ... اسیر وحشتِ موهوم تا کی؟ ... بیا بنگر به اعمال خرابت ... و با این کسوت مذموم تا کی؟ ... نویسا عارفا با خون قلبت ... نمیدانم چنین مغموم تا کی؟سروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
مثه سقفی که یه بارون ... با تلنگرش بهم زد ... دلمو که قد دریا ... پر از گناه بی حد ... میدونم که چشم من باز ... به هوای تو چه کوره ... تو که نزدیکی ولی ... من فاصلم باهات چه دوره ... به خدا که منم امشب ... بدون عذر و بهونه ... جمع شده شاید ببخشی ... اشک تو چشمم عاجزونه ... پرم از سیاهی شب ... تو که نیستی توی یادم ... همه جا همیشه هر وقت ... مثه شمعی توی بادم ... منم و یه پیچک از غم ... نصیبا هزار تهینه ... یه دنیا گناه که دورم ... انگاری تنیده پیله ... یه نظر به حال من کن ... که پریشون توی دنیام ... اگه باشی پیشم هر وقت ... از خودم هیچی نمیخوام ... من و با قول بدانداز ... نذار تنها که ** ... بدون بودن با تو ... دیگه سخته نمیتونمسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک ... می زند بانگ منادی که گنهکار کجاست ... سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست ... تا که معلوم شود طالب دیدار کجاست ... بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب ... تا نگویی که در رحمت دادار کجاست ... مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید ... سوز دل ساز بود دیده بیدار کحاست ... ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار ... تا نگویند آن وعده ایثار کجاست ... حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد ... در و دیوار زند داد خریدار کجاست ... آن خدایی که رحیم است و کریم است و غفور ... گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست ... من ژولیده به آوای جلا می گویم ... آن که با توبه ستاند سپر نار کجاستسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید:
-
کاش میشد حافظ قرآن شوی ... تا برای درد خود درمان شوی ... هم بخوانی آیه های رحمتش ... فکر و اندیشه کنی در حکمتش ... قلب تو باخواندنش روشن شود ... بعدِ مردن قبر تو گلشن شود ... از درونت کن شروع یک انقلاب ... تا دگرگونت نماید این کتاب ... سنگدلان را اشک چشم جاری کند ... هر مریضی را پرستاری کند ... عده ای را صاحب شوکت کند ... عده ای را پست و بی عزت کند ... هرکسی بر این کلام عامل شود ... روز بد را او نبیند تا ابد ... بهر قرآن روشن است حکم جهاد ... لیکن امت برده است آن را ز یاد ... گفته است با دشمنان دستی مده ... تا توانی تن به هر پستی مده ... از دروغ و غیبتی دوری گزین ... قشر پایین تر زخود را هم ببین ... دعوت حق را بده از قلب و جان ... ده ندای حق به هر جا و مکان ... درد و غم را در وجود خود بیار ... چون محمد پیش الله اشک بار ... او که میگفت یا الهی امتی ... او نداشت اندر شب و روز راحتی ... او به معراج امتش را داشت یاد ... تا که بیند جملگی را شاد ِشادسروده را با نوای مُنشدین زیر بشنوید: